زندگی طوفانیست ، قایق زندگیم سوراخ است
تا کجا می باید، دست وپایی بزنیم
صخره ها بسیارند ،ساحلی پیدا نیست
بادبان را بکشید ، شاید از روی ترحم بادی بوزد
نفسی تازه شود
کاش می شد کمکی خواست زآب
یاکه با چشمی باز لحظه ای را خوابید
ولی افسوس که این راه بسی دشواراست
راهی بایدساخت ،چاره ای اندیشید
موج ها را باید، بسی هموارنمود
نظری باید کرد برجک فانوس را،
جور دیگر جستجوئی بکنیم
زندگی را باید،به شقایق گره زد